هفتاک، هفت تاک هنر آفرینش
خلاقیت، پشتکار، موفقیت
اگر اندکی در ساختار نام موسسه هفتاک هنر تامل کنیم به نکته ای برمی خوریم که شاید نیاز باشد در این بخش درباره آن به گفت و گو بنشینیم. همانگونه که مشخص است هفتاک هنر در بافت خود به هفت هنر اشاره دارد. همان هنر هفتگانه جهانی که طیف هنری به واسطه آن تقسیم بندی می شوند، در این بخش قصد داریم به اتفاق هم به تعریف هنرهای هفتگانه جهانی بپردازیم و به قدر امکان در این باره بنویسیم. قبل از هر چیز از همه شما عزیزان که این متن را می خوانید خواهشمندیم که اگر نکته ای از این تعاریف در جهت تکمیل آن ها به ذهنتان خطور کرد از طریق راه های ارتباطی آن را با ما به اشتراک بگذارید.
همانطور که اشاره شد هنر به دلیل وسعت زمینه های خود به زیر شاخه های زیادی تقسیم می شود، اما یک دسته بندی کلی برای تمامی زمینه های هنری وجود دارد که به آنها اصطلاحا هنر هفتگانه گفته می شود، که در این بخش به معرفی و توصیفی جامع از آنها خواهیم پرداخت.
یکی از مهمترین ارکان زندگی ما شامل نواهایی است که باعث ایجاد ارتباط و درک مفاهیم نانوشته می شود. موسیقی از طبیعت گرفته تا ساخته های بشر، به طرق مختلف همیشه سعی در ساخت فضایی برای هوشیاری و درک هر چه بیشتر موضوعات در زمینه های مختلف دارد. از این رو تعاریف موسیقی به دو بخش علمی و هنری قابل تقسیم است. با یک تعریف جامع هنری در این زمینه می توان گفت: هنر موسیقی، راوی غرایز و هیجانات و بیان حس درونی و زیبایی آنهاست، که به صورت روحی درک شده اند و به رشته نت های موسیقی درآمده اند، به عبارت دیگر می توان گفت موسیقی زبان بیان احساسات است. اما احساسات زیبا همیشه در منشا خلق این آثار نبوده اند چرا که با گسترده تر شدن این هنر شاهد سبک هایی هستیم که صرفا مفهوم زیبایی را مدنظر نداشته و سعی در ایجاد مفاهیم جدید دارند. بنابر این باید به دنبال یک مفهوم دقیق تر بگردیم، که خوشبختانه پروفسور رابرت گرینبرگ استاد دانشگاه سانفرانسیسکو با ارائه تعریفی جامع و کامل به درک این موضوع کمک شایانی نموده است. پروفسور گرینبرگ هنر موسیقی را صدا در زمان توصیف می کند. حال با هویت بخشیدن به این هنر به عنوان یک تفکر جامع که در زمان و مکان و هر فرهنگی قابل فهم است، می توان درک بهتری نسبت به شناخت آن و ایجاد بستری مناسب برای رشد آن رسید
هنر نمایشی که تولد خود را در سده هفدهم در بریتانیا شروع کرد، به معنای نشان دادن یک داستان یا مفهوم بواسطه حرکات فیزیکی می باشد که می تواند به صورت فردی یا گروهی صورت پذیرد. این شکل از هنر با استفاده از تحرک زیاد سعی در خلق ارتباطی تنگاتنگ بین جسم و روح مخاطب خود دارد، که بعضا منجر به واکنش های فیزیکی آنها یا ایجاد اشتیاق برای داشتن حرکات فیزیکی مشابه در این زمینه می شود. هنرهای نمایشی در دسته بندی هایی که در ادامه بیان می شود قرار می گیرند
-
رقص
رقص های روحانی یا اجتماعی که با حرکت فیزیکی بدن همراه است را می توان تعریفی ساده از رقص نامید رقص ها به انواع مختلفی همچون: رقص باله، رقص آیینی، رقص بالروم، رقص فولکور و… تقسیم می شوند
-
اپرا
تلفیق های تصویرسازی داستانی به همراه موسیقی زنده را می توان اُپرا نامید، که با فن ادبیاتی، بازیگری و طراحی دکور و کارگردانی خود به عنوان یکی از مهمترین تصویرهای موسیقی از آن یاد می شود
-
سیرک
اواسط قرن هفدهم در سرزمین های غرب اروپا و در میان اراضی تحت سلطه رومیان، نوعی نمایش به معرض ظهور رسید که به سیرک معروف شد. سیرک در واقع هنر ایجاد حرکات نمایشی مهیج با همراهی حیوانات است. در نمایش های سیرک، اسب دوانی، حرکات آکروباتیک، دلقک ها، شعبده بازی و تردستی و حرکات نمایشی با استفاده از حیوانات رام شده و دست آموز وجود دارد، که به طرق اجرا می شود.
هنرهای ترسیمی، با ایجاد نگاره های مختلف از طریق به تصویر کشیدن زوایای مختلف یک موضوع واحد یا در بعضی موارد تلفیق موضوعات با یکدیگر، مفهوم خود را به مخاطب القا می کند. هنرهای ترسیمی را به عبارت دیگر با عنوان هنرهای بصری یا هنرهای دیداری نیز می شناسند. هنر نقاشی، خوشنویسی، مجسمه سازی، طراحی، عکاسی، گرافیک، کلاژ، خطاطی و همچنین هنرهایی که در رسته ای از این قالب ها خود را جای می دهند را می توان به عنوان یک هنر ترسیمی تلقی نمود. هنرمند هنر ترسیمی در تلاش است، با استفاده از ابزار هنری و رسم، که فرمی دیگر از هنرهای تجسمی نیز محسوب می شود، مفهوم مورد نظر خود را به مخاطب ارائه کند.
هنرهای تجسمی را می توان، هنرهای وابسته به حس بصری دانست که مخاطب را با توجه به این ویژگی، تحت تاثیر قرار می دهد. از هنرهای تجسمی با نام هایی دیگر همچون هنرهای بصری یا هنرهای دیداری نیز یاد می شود. هنرهای تجسمی را می توان به عنوان خط الرسمی برای زمینه های معماری، دکوراسیون، مجسمه سازی، کاریکاتور، طراحی لباس، شیشه گری، صنایع دستی و بسیاری از هنرهای دیگر در نظر گرفت. هنرهای تجسمی به سبب گستردگی قلمرو آن در هنر، به عنوان یکی از مهمترین ارکان هنری محسوب می شود که موقعیت های مختلف به اصطلاح نقاط و اتصال آنها را به بهترین شکل ممکن در یک مجموعه به تصویر می کشد. در این هنر از اتصال نقاط به یکدیگر و ایجاد اشکال و ترکیب آنها به بهترین نحو ممکن به عنوان تناسب طلایی نیز یاد می شود. از عناصر مهم در این هنر می توان به دو بخش ذیل اشاره کرد:
- بخش فیزیکی که به طور کامل قابل لمس و قابل مشاهده هستند مانند: خط، سطح، رنگ، شکل، اندازه و …
- بخش دوم بر توانایی هنرمند تکیه دارد و به کیفیت بصری نیز معروف است که حاصل هنرورزی یک هنرمند و استعداد و توانایی های شخصی وی در ترکیب این عناصر می باشد مانند: تناسب، تعادل، هماهنگی، کنتراست که این عوامل باعث ایجاد پایه های قوی در هنرهای تجسمی و اشکال آن می گردد.
ادبیات را می توان نماد تمام قد از ابعاد مختلف جامعه و فرهنگ گذشته و حال آن دانست. ادبیات از دیرباز بهترین راه برای انتقال احساسات و ایجاد ارتباط با دیگر انسان ها و فرهنگ ها بوده است، از این رو انسان ها در طول تاریخ تصمیم گرفته اند جلوه ای جدید به این رابطه باستانی بدهند. در معنای لغوی کارشناسان حوزه ادبی جهان، ادبیات را دانش فرهنگی ترجمه کرده اند. هنرهایی همچون نویسندگی، شعر، داستان، سفرنامه، فیلمنامه و بسیاری از مشتقات دیگر در این زمینه از هنر را می توان هنر ادبیاتی نامید. این هنر با تکیه بر روح یک شخص یا جامعه به تحریر می رسد و وظیفه بیان و انتقال این مفاهیم جسمانی و یا روحانی را به شیوه ای متنوع عهده دار است. از مهمترین راه های رسیدن به این هنر می توان به موارد ذیل اشاره کرد:
- هنر خوب حس کردن (به ویژه خوب دیدن و خوب شنیدن)
- هنر خوب اندیشیدن
- هنر خوب نوشتن
ابتدا در خصوص مشابهت هنر دوم و ششم باید گفت که به طور کلی می توان تنها وجه مشابه آنها را ارکان فیزیک در نمایش در نظر گرفت. هنرهایی همچون هنر تئاتر، اجرای نمایشنامه و داستان و شعرسرایی و همچنین مشتقات اینگونه از هنر را می توان هنر نمایشی دانست. به طور کلی می توان این هنر را به عواملی همچون نقش، تماشاگر، زمان اجرا، متن، محل اجرا و عواملی از این دست وابسته دانست که در کنار یکدیگر به عنوان یک تلفیق مفهومی برای مخاطب بدل می شوند. تئاتر در معنای لغوی به معنای تماشاخانه است. از این جهت اجرای نمایش های زنده، نمایش های عروسکی، پانتومیم ها، نمایش های اپرا و آیینی و نمایش های از این دست را می توان سرآغازی برای ایجاد یک تحول بزرگ در جامعه مدرن و هنری نامید. کارشناسان در حوزه هنرهای نمایشی سرچشمه بوجود آمدن این هنر را مناسک و فرهنگ های آیینی و همچنین داستانسرایی می دانند. به گفته آن ها یکی از برجسته ترین خصوصیات در انسان ها برقراری ارتباط از طریق قصه ها و گوش کردن و به خاطر سپردن آنها و پند دادن و گرفتن در قالب آنها است. هنرمند در قالب این هنر به روایت اشخاص، فرهنگ ها، یا زوایای اخلاقی و غیر اخلاقی یک تفکر و یا سنت می پردازد.
سینما را باید نقطه عطف و تکامل تمامی هنرها در کنار یکدیگر و تلفیق آنها دانست. سینما در لغت به معنی حرکت است، اما در اصطلاح مدرن آن به معنی ترکیب تصاویر متحرک و جان بخشیدن به داستان به وسیله این تصاویر برای درک بهتر آن برای تماشاگر می باشد. سینما سعی کرده تا با تمرکز بر روی جنبه های مختلف زندگی بشری از واقع گرایانه تا فراواقع گرایانه به نقطه ثقلی در مضمون یک فهم کلی برسد. به عبارت دیگر این هنر با دسته بندی سبک های مختلف سینمایی که آنها را با نام ژانر می توان شناخت، روحی تازه و روایاتی متفاوت را به تصویر می کشد. این روایات یا طرز تفکرها می توانند از تاریخ تا هنر و از یک ایده سورئال تا یک فلسفه رئالیسم را دربرگیرند، که بنا بر توانایی تولید کنندگان آن می تواند شامل جنبه های مختلفی از بکارگیری هنرهای ترکیبی در آن شود. به نوعی باید اذعان نمود، سینما برای القای جنبه های مختلف و ارزش های مادی و غیرمادی، و همچنین نحوه ارتباط و برطرف سازی مشکلات و الگوهای زندگی، نقشی پررنگ تر از قبل در زندگی ما ایفا می کند.